-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 16:54
کاش آن لحظه که تقدیم تو شد هستی من میسپردم که مراقب باشی جنس این جام بلورست پر از عشق و غرور است مبادا که بازیچه شود میشکند ....
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 16:49
گفتند ستاره را نمی توان چید ... و آنان که باور کردند... برای چیدن ستاره ... حتی دستی دراز نکردند... اما باور کن ... که من به سوی زیباترین و دورترین ستاره... دست دراز کردم... و هر چند دستانم تهی ماند ... اما چشمانم لبریز ستاره شد...
-
آموزش صحبت
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 16:43
غنچه از خواب پرید و گلی تازه به دنیا امد، خار خندید و به گل گفت : سلام و جوابی نشنید خار رنجید ولی هیچ نگفت... ساعتی چند گذشت گل چه زیبا شده بود ، دستی بی رحمی آمد نزدیک، گل سراسیمه ز وحشت افسرد.. لیک آن خار در آن دست خزید وگل از مرگ رهید ..صبح فردا که رسید خار با شبنمی از خواب پرید گل صمیمانه به او گفت : سلام
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 16:35
فکر می کردیم عاشقی هم بچگیست... اما حیف این تازه اول یک زندگیست... زندگی چیزیست شبیه یک حباب... عشق آبادیه زیبایی در سراب... فاصله با آرزو های ما چه کرد... کاش می شد در عاشقی هم توبه کرد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 16:30
به یک فرشته گفتم:برو و معشوقم که عاشقش هستم را ببوس!! فرشته رفت و وقتی برگشت دیدم چشماش اشکیه و گریه کرده!! به فرشته گفتم: معشوق مرا بوسیدی؟! فرشته گفت: نه نشد !! به فرشته گفتم:چرا؟! فرشته مهربون گفت:دو فرشته هیچ وقت همدیگرو را نمی بوسن...
-
شعر توسط یک بچه آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 16:20
وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم... و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 16:14
چقدر سخته تو چشم های کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زل بزنی و به جایی که لبریز از کینه و نفرت بشی حس کنی که هنوزم دوسش داری... چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده... چقدر سخته تو خیالت ساعت ها باهاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 16:07
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند... ولی در باطن از فرط حقارت به دامانم دوصد پیرایه بستند... از این مردم که تا شعرم شنیدند به رویم چون گلی خوشبو شکفتند... ولی آن دم که در خلوت نشستند مرا دیوانهای بدنام گفتند...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 15:58
نجوم نخوندم ولی می دونم تو هفتاسمون یه ستاره هم ندارم / فیزیک نخوندم ولی می دونم هر عملی را عکس العملی است به غیر از عشق من و تو و می دونم واحد اندازه گیری عشق کالری و وات نیست / زیست شناسی نخوندم قلب همون دله که می تونه برای یک نفر تنگ بشه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 15:52
روی تخته سنگی نوشته شده بود: اگر جوانی عاشق شد چه کند؟ من هم زیر آن نوشتم: باید صبر کند. برای بار دوم که از آنجا گذر کردم زیر نوشته ی من کسی نوشته بود: اگر صبر نداشته باشد چه کند؟ من هم با بی حوصلگی نوشتم: بمیرد بهتر است. برای بار سوم که از آنجا عبورمی کردم. انتظار داشتم زیر نوشته من نوشته ای باشد. اما زیر تخته سنگ...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 15:43
چند تا دوسم داری ؟ همیشه وقتی یکی ازم می پرسید چند تا دوسم داری یه عدد بزرگ میگفتم... ولی وقتی تو ازم پرسیدی چند تا دوسم داری گفتم : یکی !!! میدونی چرا ؟چون قوی ترین و بزرگترین عددیه که میشناسم ... دقت کردی که قشنگترین و عزیز ترین چیزای دنیا همیشه یکین ؟ ماه یکیه ... خورشید یکیه ... زمین یکیه ... خدا یکیه ... مادر...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 15:40
یه روز دیدن مجنون نشسته هی با دستش مینویسه لیلی....هی گریه میکنه اشکش میاد....اسم لیلی پاک میشه...خاک ها مبدل به گل میشه....گفتن چی کار میکنی؟ مگه دیوونه شدی؟....گفت: چون میسر نیست ما را کام او.....عشق بازی میکنیم با نام او
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 1 مهرماه سال 1389 15:36
گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن گفتی باید بروم حوصله ای نیست پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف رفتی تو و دیگر اثر از چلچله ای نیست گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت بگذار بسوزد دل من...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:54
با من امشب چیزی از رفتن نگو نه نگو، از این سفر با من نگو من به پایان می رسم از کوچ تو با من از آغاز این مردن نگو کاش میشد لحظه ها را پس گرفت کاش میشد از تو بود و با تو بود کاش می شد در تو گم شد از همه کاش میشد تا همیشه با تو بود کاش فردا را کسی پنهان کند لحظه را در لحظه سرگردان کند کاش ساعت را بمیراند به خواب ماه را...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:49
دلم میخواد که روزی صد هزار بار بهت بگم دوست دارم عزیزم دلم میخواد که عمر و زندگیمو به پای عشق خوب تو بریزم دلم میخواد که از لبای گرمت گلای سرخ بوسه رو بچینم دلم میخواد جواب دوست دارم رو تو چشمای قشنگ تو ببینم دلم میخواد جواب دوست دارم رو تو چشمای قشنگ تو ببینم دلم میخواد که روزی صد هزار بار بهت بگم دوست دارم عزیزم دلم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:41
بیقرارم واسه چشمات اون نگاهی که به یه دنیا می ارزه میخوام از تو بنویسم اما اسمت که میاد دستم میلرزه چیکه چیکه اب شدم من وقتی گفتی نمیخوام با تو بمونم حالا تنهام یه پریشون خیلی وقته که دیگه بی هم زبونم من هنوز از تو میخونم عاشقونه جای دستای تو خالی توویه خونه خوابه چشماتو میبینم فردا افتابیه دنیا تو میشی تعبیره خوابم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:40
بیقرارم واسه چشمات اون نگاهی که به یه دنیا می ارزه میخوام از تو بنویسم اما اسمت که میاد دستم میلرزه چیکه چیکه اب شدم من وقتی گفتی نمیخوام با تو بمونم حالا تنهام یه پریشون خیلی وقته که دیگه بی هم زبونم من هنوز از تو میخونم عاشقونه جای دستای تو خالی توویه خونه خوابه چشماتو میبینم فردا افتابیه دنیا تو میشی تعبیره خوابم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:37
دل من گور سرد آرزوهاست فراز عشق ها و جستجوهاست پرستوی خیالم بال بسته دلم از سنگ بی مهری شکسته به هر کس دل نهادم بی وفا شد چو پابندش شدم از من جدا شد به آه و اشک من خندید و خندید فغانهای دل درمانده نشنید شما ای دوستان اکنون بدانید دفتر سرگذشتم را بخوانید به هرکس می رسید این نکته گویید ره عاشقی هرگز نپویید ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:33
اسمشو تقدیر نزار جدایی تقصیر تو بود همیشه یکی کم میاره این دفعه نوبت تو بود اگه دوباره دیدمت شرمنده از خودت نباش زندگی اینه عزیزم یکی میره یکی میاد واسه همینه بعد تو به کسی دل ندادم آره به قول تو من یه احمق سادم زود باورم میشه وقتی هر کی هر چی میگه تو ولی بدون میگذره این روزا یه روزی که تقاص قلب خرد منو یه روزی پس...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:28
اینجا غروبه نازنین دنیا دروغه نازنین تو شهر غربت، زندگی چه بی فروغه نازنین رنگین کمونه آسمون، قناریهای بی زبون لحظه ی سخت رفتنه، از عاشقی دل کندنه پرنده های بی وطن همه اسیرن مثل من صدای خوندن ندارن آه ه ه ه ه ه ه آه ه وقتی که تنهایی میاد ستاره ای در نمیاد امید موندن ندارم خسته شدم از این روزای بی کسی ای هم صدا پس کی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:11
یه پنجره با یه قفس یه حنجره بی هم نفس سهم من از بودن تو یه خاطرست همینو بس تو این مثلث غریب ستاره ها رو خط زدم دارم به آخر میرسم از اونور شب اومدم یه شب که مثل مرثیه خیمه زده رو باورم میخوام تو این سکوت تلخ صداتو از یاد ببرم بذار که کوله بارمو رو شونه شب بذارم باید که از اینجا برم فرصت موندن ندارم داغ ترانه تو نگام...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 19:04
به چه میخندی تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟به چه چیز؟ به شکست دل من،یا به پیروزی خویش؟به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگریه چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده من میخندی که دگر تا به ابد نیز به فکر خود نیست؟ خنده دار است بخند .
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 18:59
همیشه به من می گفت زندگی وحشتناک است ولی یادش رفته بود که به من می گفت تو زندگی من هستی روزی از روزها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه خورشید در اسمان نگاهی به اسمان انداختم دیدم که هوا بارانی بود و خورشیدی در اسمان معلوم نبود شبی از شبها از او پرسیدم به چه اندازه مرا دوست داری گفت به اندازه ستاره...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 18:57
بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 18:50
حس غریبی ست دوست داشتن وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن ..... وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده به بازی اش میگیریم ..... هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر ! هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!.... تقصیر از ما نیست ... تمامی قصه های عاشقانه این گونه به گوشمان خوانده شده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 18:48
حس غریبی ست دوست داشتن وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن ..... وقتی میدانیم کسی با جان ودل دوستمان دارد ونفس ها وصدا ونگاهمان در روح وجانش ریشه دوانده به بازی اش میگیریم ..... هر چه او عاشق تر ما سرخوش تر ! هر چه او دل نازک تر ما بی رحم تر!.... تقصیر از ما نیست ... تمامی قصه های عاشقانه این گونه به گوشمان خوانده شده...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 18:45
دیدی غزلی سرود؟ عاشق شده بود. انگار خودش نبود عاشق شده بود. افتاد.شکست . زیر باران پوسید آدم که نکشته بود . عاشق شده بود ...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 شهریورماه سال 1389 18:43
صدای چک چک اشکهایت را از پشت دیوار زمان می شنوم و می شنوم که چه معصومانه در کنج سکوت شب ، برای ستاره ها ساز دلتنگی می زنی و من می شنوم می شنوم هیاهوی زمانه را که تو را از پریدن و پرکشیدن باز می دارد آه ، ای شکوه بی پایان ای طنین شور انگیر من می شنوم به آسمان بگو که من می شکنم ! هر آنچه تو را شکسته و می شنوم هر آنچه...
-
این چندتا نکته رو بخونین.... جالبه
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 20:14
* بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد. * اگر پیام خدا رو خوب دریافت نکردید، به «فرستنده ها» دست نزنید، «گیرنده ها» را تنظیم کنید. * خداوند، گوش ها و چشم ها را در سر قرار داده است تا تنها...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 شهریورماه سال 1389 20:08
زندگی دفتری از خاطر هست. یک نفر در شب کم، یک نفر در دل خاک، یک نفر همدم خوشبختی هاست، یک نفر همسفر سختی هاست، چشم تا باز کنیم عمرمان میگزرد ما همه همسفریم ...