i have God so i Have Anytihng)xx)
The silence keeps it easy
keeps you safe for the moment.
As you're walking away
your foot steps get louder.
All you needed was time
now time will destroy us.

بگذار شیطنت عشق چشمان تو را بر عریانی خویش بگشاید ،
هر چند آنجا جز رنج و پریشانی نباشد ،
اما کوری را به خاطر آرامش تحمل نکن.
دکتر علی شریعتی

دنیـای این روزای من هم قد تنپوشم شـده...
اینقدر دورم از تو که دنیا فراموشـم شـده!!!
دنیـای این روزای من درگیر تنهایی شـده... تنها مدارا می کنیم دنیا عجب جایـی شـده!!! 

 

گفتمش آغاز درد عشق چیست؟ گفت آغازش سراسر بندگیست گفتمش پایان آن را هم بگو گفت پایانش همه شرمندگیست گفتمش درمان دردم را بگو گفت درمانی ندارد، بی دواست گفتمش یک اندکی تسکین آن گفت تسکینش همه سوز و فناست  

 

یادته یه روز بهم گفتی: هر وقت خواستی گریه کنی برو زیر بارون که نکنه نامردی اشکاتو ببینه و بهت بخنده، گفتم: اگه بارون نبود چی ؟ گفتی : اگه چشمای قشنگ تو بباره آسمونم گریش میگیره، گفتم: یه خواهش دارم، وقتی آسمون چشمام خواست بباره تنهام نزار، گفتی: چشم، حالا امروز من دارم گریه میکنم اما آسمون نمیباره، تو هم اون دور دورا ایستادی و بهم میخندی 

یادمان باشداز امروز خطایی نکنیم...
گرکه در خویش شکستیم صدایی نکنیم...
پرپروانه شکستن هنر نیست...
گرشکستیم ز غفلت "من و مایی نکنیم...
باشداگر شاخه گلی را چیدیم...
وقت پرپرشدنش سازو نوایی نکنیم...
یادمان باشه ...یادمان باشه
اگر خاطرهامون تنها موند...
طلب عشق از هر بی سر و پایی نکنیم...

قربونت برم خدا چقدر غریبی رو زمین !!!
سفر مرا به زمین های استوایی برد
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد
وسیع باش، و تنها ، سر به زیر، و سخت

زندگی کیف پولی بود
که در خیابان افتاد!
و پیرمردی که سال هاست
به دنبال صاحب آن می گردد!!!

باغبانی پیرم که بغیر از گلها، از همه دلگیرم
کوله ام غرق غم است آدم خوب کم است

عده ای بی خبرند عده ای کور و کرند
عده ای هم پکرند دلم از این همه بد می گیرد
و چه خوب! آدمی می میرد

روزی از روزها و شبی از شبها، خواهم افتاد و خواهم مُرد. اما می خواهم هر چه بیشتر بروم، تا هر چه دورتر بیفتم، تا هر چه دیرتر بیفتم . هر چه دیرتر و دورتر بمیرم. نمی خواهم حتی یک گام یا یک لحظه، پیش از آنکه می توانستم بروم و بمانم، افتاده باشم و جان داده باشم ، همین.
(دکتر علی شریعتی)

عشق شاید تنها جایزه ی این روزگار نامهربان است که برای بردنش نیازی به پارتی نیست !! برایش مهم نیست که تو "شاهی یا گدا" ! مردی یا زن ! هر چه که هستی ، باش ! فقط تنها شرطش این است که ارزش آن را بشناسی و حرمتش را نگه داری

نامم را پدرم انتخاب کرد؛ نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم؛
دیگر بس است!
راهم را خودم انتخاب خواهم کرد..

یه شب خوب تو آسمون، یه ستاره چشمک زنون، خندید و گفت: کنارتم، تا آخرش تا پای جون، ستاره ی قشنگی بود، آروم و ناز و مهربون، ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون،اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون، ابری اومد ستاره رو دزدید و برد نامهربون، حالا شبا به یاد اون، زل می زنم به آسمون، دلم می خواد داد بزنم این بود قول و قرارمون، تو رفتی و از خودتم، نذاشتی حتی یه نشون..

من خدایی دارم

من خدایی دارم که در این نزدیکی است نه در آن بالاها مهربان  خوب قشنگ... 

چهره اش نورانیست گاهگاهی سخنی می گوید با دل کوچک  من ساده تر از سخن ساده من او مرا می فهمد او مرا می خواند 

او همه درد مرا می داند... 

یاد او ذکر من است در غم و در شادی چون به غم می نگرم آن زمان رقص کنان می خندم که خدا یار من است 

که خدا در همه جا یاد من است 

او خدائیست که همواره مرا می خواهد...................................... او مرا می خواند..................او مرا می خواهد........................او همه درد مرا می داند................