من اگر دختر نفرین شده ی اندوهم، یا که از نسل گلی هرزه میان کوهم، تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی که فقط لایق آتش زدنی
lvlisS...
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:32 ق.ظ
گفتمش دل میخری؟! پرسیدچند؟! گفتمش دل مال تو؛ تنهابخند!
خنده کردودل زدستانم ربود،
تابه خودبازآمدم اورفته بود؛
دل زدستش روی خاک افتاده بود؛
جای پایش روی دل جامانده بود…
lvlisS...
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:16 ق.ظ

ای کاش دلامون صاف بود،ته قلبامون یه ذره عشق بود،ته حرفامون تلخی نداشت،ای کاش سیاهی چشامون مثل سیاهی شب برای آرامش بود،خنده هامون رنگ حیله و نیرنگ نداشت و ای کاش میدونستیم همیشه یه دل شکسته یه چشم بارونی یه بغض و کینه تو دل یکی جا گذاشتیم...
lvlisS...
جمعه 12 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:12 ق.ظ
منم این خسته دل درمانده
به تو بیگانه پناه آورده
منم آن از همه دنیا رانده
در رهت هستی خود گم کرده
از ته کوچه مرا می بینی
می شناسی اما در می بندی
شاید، ای با غم من بیگانه
بر من از پنجره ای می خندی
با تو حرفی دارم
خسته ام بیمارم
جز تو ای دور از من
از همه بیزارم
جز تو ای دور از من
از همه بیزارم
گریه کن ،گریه،نه بر من خنده
یاد من باش و دل غمگینم
با کی ام دیدی و رنجم دادی؟
من با چشم خودم این می بینم
خوب دیروزی من ،در بگشا
که بگویم ز تو هم دل کندم
خسته از این همه دلتنگی ها
بر تو و عشق و وفا میخندم
با تو حرفی دارم
خسته ام بیمارم
زیر لب می گویم
از تو هم بیزارم
زیر لب می گویم
از تو هم بیزارم...

lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:44 ب.ظ
دل به غریبه بستم
از همه دنیا گسستم
به خاطر غریبه
سنت هارو شکستم
دل به غریبه باختم
قصر رویا رو ساختم
نفهمیدم غریبه
زشتیش پشت فریبه
نفهمیدم اشتباهه
عاشقی یه گناهه
دلم از آدما خونه
میگیره هی بهونه
دلم میخواد گریه کنم
ولی چرا؟برای کی؟
شاید واسه دل خودم
شاید برای دیگری
شاید دلم شکسته شد
شاید چشام خسته شد
از دیدن دلتنگی ها
از زور این دلتنگیها
با توام ای ابر بهار!!!!
جای دیگه دونه بزار
آخه چرا چشای من؟
از چشم دیگرون ببار
جنس دل من از شیشه است
غصه که کار همیشه است
یه لحظه هم که شاد بشم
از غصه من آزاد بشم
زودی یکی سر میرسه
باز یکی از در میرسه
که بشکنه دل منو
که در بیاره اشکمو

lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:36 ب.ظ
اکنون تو رفته ای ، من هم خواهم رفت فرق رفتن تو با من این است که من شاهد رفتن تو هستم

lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:18 ب.ظ
دلم می خوست بهانه ای باشی برای فراموش کردن همه چیز...
اما حالا دلم می خواهد بهانه ای باشد برای فراموش کردن تو ...

lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:15 ب.ظ

آسمان های عرش خدا
در قطره ی اشک من غوطه می خورند...
چه آسمان هایی!
به پهنای عدم
به جلال خدا
به گرمای عشق
به روشنایی امید
به بلندی شرف
به زلالی خلوص
به شکستگی صمیمیت
آشنایی اش
به پاکی شکوه زیبا و مهربان
** دوست داشتن **!...
lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:10 ب.ظ
اشکهای من از غصه نیست
فقط...
چشمهای من خجالتیست
چشمانم به وقت دیدنت " عرق " میکند !
اما...
تو این را باور نکن...
غصه از اشکهای من میبارد...!

lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:08 ب.ظ
این عشق برای من هیچ نداشت
اما....
گلهای بالشم را " باغبان " خوبی بود
اشک های هر شب من...!!!

lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:06 ب.ظ
چه بی هیاهوست این خلوت نهانم
شعله ای بیافروز
تا در تنگناهای تاریک شبهای بی ستاره
تو را به تصویر در آورم
غزلهایم برای توست
چرا که تو قطب زنده غزلهای منی
ومن شکسته بال ترین عاشق چند بیت آخرم

lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:05 ب.ظ
از همون لحظه اول که تو قلبم پا گذاشتی
قلبمو ازم گرفتی و یه جایی جا گذاشتی
رفتی و حتی نگفتی یه کلام خدا نگهدار
حتی یه بوس کوچولو روی گونه هام نذاشتی
lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 04:00 ب.ظ
از تو آینه ساخته بودم
به چه سادگی شکستی
توی کارت مونده بودم
اما ثابت کردی پستی

lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 03:57 ب.ظ
T r U t H
No one in the world
has the ability to stop
their Tears
...When
Their loved one's says to
Them:
"Don't leave me, I need
you"
Or
"Leave me, I don't need
you. . ."
lvlisS...
چهارشنبه 3 شهریورماه سال 1389 ساعت 03:45 ب.ظ