هر کلمه و هر لحظه از تو می نویسم نمی دانم همسفر کدامین غروبی؟ ولی من همین جا منتظر بازگشت تو مانده ام... قرارمون همین جا توی جاده تنهایی، سر دو راهیه رفتن و ماندن کنار تابلوی عشق و نفرت زیر سایه درخت سبز امید من نشسته ام روی صندلی انتظار ممکنه گیسوانم سفید باشد، اما قلبم مثل نفس هایم گرم است... مطمئنم که مرا خواهی شناخت...
lvlisS...
جمعه 8 مردادماه سال 1389 ساعت 03:51 ب.ظ