اگر خواب حقیقت داشت، همیشه با تو در کنار آن ساحل سبز، لبریز از ناباوری بودم، هیچ رنجی بدون گنج نبود، اما گنجها شاید، بدون رنج بودند. اگرغرورنبود، چشم های مان به جای لبها سخن نمیگفتند و ما کلام دوستت دارم را در میان نگاه های گه گاه مان جستجو نمی کردیم. اگر گناه وزن داشت، هیچ کس را توان آن نبود که گامی بردارد، تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی و شاید من، کمر شکسته ترین بودم. اگر براستی خواستن توانستن بود، محال نبود،وصال و عاشقان که همیشه خواهانند، همیشه میتوانستند تنها نباشند. اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت، عاشقان سکوت شب را ویران میکردند. اگر عشق، ارتفاع داشت، من زمین را در زیر پای خود داشتم و تو هیچگاه عزم صعود نمیکردی، آنگاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله ها به تمسخر میگرفتی. اگر دروغ رنگ داشت، هر روز،شاید ده ها رنگین کمان در دهان ما نطفه میبست و بیرنگی کمیاب ترین چیزها بود.
lvlisS...
سهشنبه 5 مردادماه سال 1389 ساعت 02:28 ب.ظ