تقدیم به همه کسانی که به عشق خود نرسیده اند
نشسته بود روی زمین و داشت یه تیکه هایی رو از روی زمین جمع می کرد.


بهش گفتم: کمک نمی خوای؟ گفت:نه.

گفتم: خسته می شی بذارخوب کمکت کنم دیگه.
گفت: نه خودم جمع می کنم.
گفتم:حالا تیکه ها چی هست؟بد جوری شکسته معلوم نیست چیه؟
نگاه معنی داری کرد و گفت:قلبم. این تیکه های قلب منه که شکسته. خودم باید جمعش کنم
بعدش گفت : می دونی چیه رفیق؟آدمای این دوره زمونه دل داری بلد نیستن.

وقتی می خوای یه دل پاک و بی ریا رو به دستشون بسپری

هنوز تو دستشون نگرفته میندازنش زمین و میشکوننش......

میخوام تیکه ها ش رو بسپرم به دست صاحب اصلیش
اون دل داری خوب بلده داره آخه می دونی اون خودش گفته که قلبهای شکسته رو خیلی دوست
میخوام بدم بهش بلکه این قلب شکسته خوب شه.
تیکه های شکسته ی قلبش روجمع کرد و یواش یواش ازم دور شد.
و من توی اینفکر که چرا ما آدما دلداری بلد نیستیم موندم
دلم می خواست بهش بگم خوب چرا دلت رو می سپردی دست هرکسی؟
انگاری فهمید تو دلم چی گفتم. بر گشت و گفت:
دلم رو به دست هرکسی نسپردم اون برای من هر کسی نبود.

گفت و این بار رفت سمت دریا...................
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد